سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قسمت اول این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923146.htm و قسمت دوم این نوشتار: http://naghdefilm.parsiblog.com/1923147.htm

یکى دیگر از آیاتى که طرف‏داران نظریه تکامل25 روى آن تکیه مى‏کنند، آیه 33 سوره آل‏عمران است: «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ خداوند آدم و نوح و آل‏ابراهیم و آل‏عمران را بر جهانیان برگزید. آنها مى‏گویند: همان‏گونه که نوح و آل‏ابراهیم و آل‏عمران در میان امتى زندگى مى‏کردند و از میان آنها برگزیده شدند، آدم نیز باید چنین باشد؛ یعنى در عصر و زمان او انسان‏هایى که نام «عالمین» (جهانیان) بر آنها گذاشته شده، حتما وجود داشته‏اند و آدم برگزیده خدا از میان آنهاست، و این نشان مى‏دهد که آدم اولین انسان روى زمین نبوده است، بلکه پیش از او انسان‏هاى دیگرى بوده‏اند و امتیاز آدم همان جهش فکرى و معنوى اوست که سبب برگزیده شدنش از افراد همسانش شد.

آیات متعدد دیگرى نیز ذکر کرده‏اند، که برخى از آنها اصلاً ارتباط با مسئله تکامل ندارد، و تفسیرشان به «تکامل»، از قبیل تفسیر به رأى است، و قسمتى دیگر هم، فقط با تکامل انواع و با ثبوت آنها و خلقت مستقل آدم سازگار است. به همین دلیل، از ذکر آنها در اینجا صرف‏نظر مى‏شود.

اما ایرادى که به این استدلال مى‏توان گرفت این است که اگر «عالمین» به معناى مردم معاصر باشد و «اصطفاء» (برگزیدن) حتما باید از میان چنین اشخاصى صورت گیرد، این استدلال قابل قبول خواهد بود، اما اگر کسى بگوید «عالمین» اعم از معاصران و غیرمعاصران است ـ همان‏گونه که در حدیث معروف در فضیلت بانوى اسلام حضرت فاطمه علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله نقل شده که مى‏فرماید: «اما ابنتى فاطمه فهى سیدة نساء العالمین من الاولین و الآخرین»؛ دخترم فاطمه بانوى زنان جهان از اولین و آخرین است ـ در این صورت، آیه فوق دلالتى بر این مقصود نخواهد داشت و درست به این مى‏ماند که کسى بگوید. خداوند، عده‏اى را از میان انسان‏ها (انسان‏هاى تمام قرون و اعصار) برگزید که یکى از آنها آدم است؛ در این صورت، هیچ لزومى ندارد که در عصر و زمان آدم، انسان‏هاى دیگرى وجود داشته باشند که نام عالمین بر آنها اطلاق گردد و یا آدم از میان آنها برگزیده شود. بخصوص اینکه سخن در برگزیدن خداست؛ خدایى که از آینده و نسل‏هایى که در زمان‏هاى بعد مى‏آیند به خوبى آگاه بوده است. این احتمال نیز وجود دارد که فرزندان آدم در مدتى نه چندان طولانى جامعه کوچکى تشکیل دادند که آدم برگزیده آنان بود.

اما مهم‏ترین دلیلى که طرف‏داران ثبوت انواع از آیات قرآن، انتخاب کرده‏اند، آیات مورد بحث و نظر آن است که مى‏فرماید: «خداوند انسان را از گل خشک که از گل تیره رنگ بد بوى گرفته شده بود آفریده است.»26 جالب اینکه این تعبیر، هم در مورد خلقت «انسان» به کار رفته است: «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 26)، و هم درباره «بشر»: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرا مِن صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر: 28) و هم به قرینه ذکر سجده فرشتگان بعد از آن در مورد شخص آدم آمده است. ظاهر این آیات در بدو نظر چنین مى‏گوید که آدم نخست از گل تیره رنگى خلق گردید و پس از تکمیل اندام، روح الهى در آن دمیده شد و به دنبال آن، فرشتگان، بجز ابلیس، در برابر او به سجده افتادند. طرز بیان این آیات چنین نشان مى‏دهد که میان خلقت آدم از خاک و پیدایش صورت کنونى، انواع دیگرى وجود نداشته است. و تعبیر به «ثم» که در بعضى از آیات فوق آمده و در لغت عرب براى «ترتیب با فاصله» آورده مى‏شود، هرگز دلیل بر گذشتن میلیون‏ها سال و وجود هزاران نوع نمى‏باشد، بلکه هیچ مانعى ندارد که اشاره به فاصله‏هایى باشد که در میان مراحل آفرینش آدم از خاک و سپس گل خشک و سپس دمیدن روح الهى وجود داشته است. از این‏رو، همین کلمه «ثم» درباره خلقت انسان در عالم جنین و مراحلى را که پشت سر هم طى مى‏کند آمده است؛ مانند: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ... ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ...» (حج: 5)؛ اى مردم، اگر تردید در رستاخیز دارید (به قدرت خدا در آفرینش انسان بیندیشید) که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه. سپس از خون بسته شده، سپس از مضغه (پاره گوشتى که شبیه گوشت جویده است)... سپس شما را به صورت طفلى خارج مى‏سازیم، سپس به مرحله بلوغ مى‏رسید. ملاحظه مى‏شود که هیچ لزومى ندارد «ثم» براى یک فاصله طولانى باشد، بلکه همان‏گونه که در فواصل طولانى به کار مى‏رود، در فاصله‏هاى کوتاه هم استعمال مى‏شود.

آیات قرآن هرچند مستقیما درصدد بیان مسئله تکامل یا ثبوت انواع نیستند، ولى ظواهر آنها با مسئله خلقتِ مستقل سازگارترند. این ظهور در خصوص انسان نسبت به سایر موجودات بیشتر است.

آیه 40 سوره «حج»: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ»؛ که در آن مى‏فرماید: اگر خداوند به وسیله بعضى از بندگان خود، بعض دیگر را دفع نکند، صومعه‏ها و کلیساها و معابد یهود و مساجد مسلمانان ویران مى‏گردد. هیچ‏گونه دلالتى بر تنازع بقا ندارد، بلکه بشارتى است براى مؤمنان، در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوت‏ها و جباران قرار مى‏گیرند، در انتظار نصرت الهى و امدادهاى غیبى باشند. این آیه شریفه ناظر به مبارزه با افراد طغیانگر و ستمکار است که اگر خداوند از راه‏هاى گوناگون جلوى آنها را نگیرد تمامى روى زمین به فساد کشیده مى‏شود. بنابراین، جنگ را به عنوان یک اصل کلى در زندگى انسان‏ها، مقدس نمى‏شمرد. به علاوه، آنچه به عنوان قانون «تنازع بقا» گفته مى‏شود و یادگار اصول چهارگانه داروین در مسئله تکامل انواع است، نه تنها یک قانون مسلم علمى نیست، بلکه فرضیه‏اى است ابطال شده. و حتى طرف‏داران تکامل انواع، امروز به هیچ وجه روى اصل تنازع بقا تکیه نمى‏کنند و تکامل جانداران را مربوط به مسئله «جهش» مى‏دانند.27 از همه اینها گذشته، به فرض اینکه فرضیه تنازع بقا را یک اصل علمى بدانیم، باید از آن فقط در مورد زندگى جانوران استفاده کرد و زندگى انسان هرگز نمى‏تواند بر اساس آن بنا شود؛ زیرا تکامل انسان در پرتو «تعاون بقا» است نه تنازع بقا! چنین به نظر مى‏رسد که تعمیم فرضیه تنازع بقا به جهان انسانیت، طرز تفکرى است که برخى از جامعه‏شناسان سرمایه‏دارى براى توجیه جنگ‏هاى خونین و نفرت‏انگیز حکومت‏هاى خود به آن متوسل شده و خواسته‏اند جنگ و نزاع را یک قانون طبیعى و یک وسیله براى تکامل و پیشرفت جوامع انسانى معرفى کنند و به این ترتیب، بر روى جنایات خود یک سرپوش علمى بگذارند. کسانى که ناخودآگاه تحت تاثیر افکار ضد انسانى آنها قرار گرفته و آیه فوق را بر آن تطبیق کرده‏اند، مسلما از تعلیمات قرآنى دور افتاده‏اند؛ زیرا قرآن صریحا مى‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ ادْخُلُواْ فِی السِّلْمِ کَآفَّةً» (بقره: 208)؛ (اى افراد باایمان همگى داخل در صلح و صفا شوید). جاى تعجب است که بعضى از مفسّران اسلامى مانند نویسنده المنار و همچنین مراغى در تفسیر خود، چنان تحت تأثیر این فرضیه واقع شده‏اند که آن را یکى از سنن الهى پنداشته و آیه فوق را به آن تفسیر نموده‏اند و چنین پنداشته‏اند که این فرضیه از ابداعات قرآن است و نه از ابتکارات داروین! ولى ـ همان‏گونه که بیان گردید ـ نه آیه فوق ناظر به آن است و نه این فرضیه اصل و اساسى دارد، بلکه اصل حاکم بر روابط انسان‏ها تعاون بقا است و نه تنازع بقا.

عجیب‏تر از آن، عدم دقت بسیارى از متفکران و اندیشمندان مسلمان است که نظریه تکامل انواع را بدون تأمّل و دقت تلقّى به قبول کرده‏اند، و متأسفانه این نظریه اینک در بین بسیارى از دانشگاهیان ما به عنوان اصل مسلم علمى پذیرفته شده است؛ غافل از آنکه این نظریه نه تنها علمى نیست، بلکه در تقابل با «نظریه خلقت» است. قبول و رد آن، خواسته و ناخواسته آثار مخرّب فراوانى در پى دارد که پرداختن به آن مجال دیگرى مى‏طلبد. ولى به طور خلاصه مى‏توان سکولاریزم و عرفى شدن، لیبرالیزم و آزادى‏هاى افسار گسیخته و پوچ‏گرایى و نهلیسم و... را از میوه‏هاى نظریه تکامل انواع دانست که در آن، انسان از مقام خلافت الهى به زیر کشیده شد و در حد میمونى درآمد که از درخت پرید و دمش کنده شد! در نتیجه، صعود و تعالى و معراج نیز از انسان‏ها گرفته شد و آدمى همچون حیوانى در کنار حیوانات دیگر، به موجودى تبدیل گردید که تنها درد معیشت و گذران زندگى روزمره را دارد و به همین دلیل، پیوسته باید در جنگ و تنازع بقا باشد!

نتیجه‏گیرى

در الگوى تکاملى منشأ حیات تلاش بر آن است که وجود نظام‏هاى بسیار پیچیده حیات با تکیه بر فرایندهاى موسوم به فرایندهاى طبیعى توضیح داده شود که در آن جهان متشکل از پدیده‏هاى مادى کاملاً مستقل و خودکفا و در یک جریان تکامل تدریجى سیر مى‏کند. حال آنکه:

1. این نظریه به عنوان یک نظریه علمى، با روش آزمون و تجربه قابل اثبات نیست.

2. در موارد جزئى ادعایى، قابل تعمیم کل هستى نیست.

3. فرایندهاى تمایل، تنزّل، مراتب پایین‏تر از خود دارند و نه تکامل و ارتقا.

4. ساختارهاى مورد مشاهده در عالم موجودات زنده هرگز خواص اولیه ماده نیستند، بلکه حاکى از عالى‏ترین مراتب علمى و مهندسى هستند.

5. علم با تمام پیشرفت‏هاى خود همانند هزاران سال پیش ناتوان از ساخت حتى یک تک‏سلولى است. آنچه که هست تکثیر است نه ابداع و ایجاد نمونه جدید.

6. آیات نورانى قرآن کریم نه تنها اثبات و یا تأییدى بر نظریه تکاملى نیست، بلکه ظهور آنها در خلقت مستقل است.

7. نظریه تکامل آثار مخرّب اخلاقى ـ اجتماعى فراوانى دارد که ظهور مکاتب مادى، سکولاریسم، نهیلیسم، لیبرالیسم، از جمله آن است و قدر مشترک در تمام این مکاتب سقوط انسان به مرتبه حیوانات است و در نتیجه آن تعالى و صعود معراجى هم براى انسان در حد حیوانات نخواهد بود.


پى نوشت ها
2ـ مولوى.
3. Transformism.
4ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورى‏هاى منشأ حیات، ص 48.
5ـ سفر پیدایش، 2:7.
6ـ بقره: 29 / حجر: 26 / فاطر: 1.
7ـ ابوالفضل درویزه، آفرینش حیات، ج 1 بررسى علمى تئورى‏هاى منشأ حیات، ص 6.
8. SirRobert Boyle.
9. Leewen hook.
10. Francesco Redi.
11ـ همان، ص 7.
12. Erasmus Darwin.
13. Josep Priestly.
14ـ همان، ص 8.
15. Vitalism.
16ـ همان، ص 9.
17ـ همان، ص 10.
18ـ کلمه «تلمود» به معناى آموزش از فعل ثلاثى عبرى «لمد» یعنى یاد داد مى‏آید. و با واژه رباعى «تلمیذ» و مشتقات آن در زبان عربى ارتباط دارد. تلمود به کتابى بسیار بزرگ اطلاق مى‏شود که احادیث و احکام یهود را در بردارد و در واقع، تفسیر و تأویل تورات است و احیانا آن را تورات شفاهى مى‏نامند. (ر.ک: حسین توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، ص 104.)
19ـ ویل دورانت، تاریخ تمدن عصر ایمان، ج 4، بخش اول، ص 451.
20ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 60.
21ـ سید محمّدحسین طباطبائى، المیزان، ترجمه سید محمّدباقر موسوى همدانى، ج 4، ص 229.
22ـ یداللّه سحابى، قرآن و تکامل، ص 55.
23ـ همان.
24ـ همان، ص 62ـ64.
25ـ یداللّه سحابى، خلقت انسان، ص 107.
26ـ همان، ص 111.
27ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 249.

نویسنده:محسن پورمحمد، منبع: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)  http://mouood.org/content/view/11642/3/


نوشته شده در  پنج شنبه 89/10/23ساعت  4:49 عصر  توسط عضو گروه شهیداوینی 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سواد رسانه ای درحوزه:تحلیل و برررسی شبکه های اجتماعی و موبایل
معرفی تفصیلی کتاب «اسطوره های صهیونیستی در سینما»
نقد وبررسی چند فیلم ایرانی جدید توسط سعید مستغاثی
نقد وبررسی ابعادشخصیت مرد درسینمای ایران/بررسی\تسویه حساب\
نقد و بررسی انیمیشن ظهور نگهبانان/ rise of guardian
مروری بر فیلم های بازگوکننده جنایات صهیونیسم غاصب درفلسطین اشغال
حقیقتاچرارسانه های آمریکایی نسبت به ایران،اینقدر کینه جو هستند؟!
هالیوودوبازنمایی محرف تاریخ واندیشمندان ایرانی-نقدفیلم پزشک
بررسی سینمای اسراییل[غاصب]:شرق،غرب وسیاست بازنمایی
آشنایی با الکس جونز اندیشمند و منتقد ومستندساز آمریکایی...
[عناوین آرشیوشده]